loading...
CiTy Romance
Sheida بازدید : 249 10 سال پیش نظرات (5)

نام معشوق در عشق عاریت است و اسم عاشق در عشق، حقیقت است. اشتقاق معشوق از عشق محال و

تهمت است. اشتقاق عاشق از عشق به حقیقت است که او محل ولایت عشق است و مرکب اوست. اما

معشوق را از عشق هیچ اشتقاق به تحقیق نیست. معشوق را از عشق نه سود است و نه زیان. مگر وقتی

طلایه عشق بر او تاختن کند و او را نیز در دایره عشق آورد، آن وقت او را نیز حسابی باشد از روی معشوقی.
Sheida بازدید : 1785 10 سال پیش نظرات (1)
مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
Sheida بازدید : 301 10 سال پیش نظرات (0)

 

حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهای عاشقانه

نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم ...

التماس دعا



 

مارا به دعا کاش نسازند فراموش

رندان سحرخیز که صاحب نفسانند ...

فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک

 

 

روزه هنگام سوال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خدا

شهر یکرنگی و بی آلایشی / ماه تقصیر و گنه فرسایشی

عاشقان معشوق خود پیدا کنند / تا سحر در گوش او نجوا کنند

درد خود گویند با درمان خویش / با طبیب و یا انیس جان خویش ...

 

 

Sheida بازدید : 487 10 سال پیش نظرات (0)
 پروازه! آره راست می گم!
«از تو بغلم اومد بیرون و نگاهم کرد و دوباره خندید! بازم خندید! انتظار داشتم که گریه کنه! گریه ی خوشحالی! اما چرا گریه! ماها شاید بخاطر این گاهی از خوشحالی گریه می کنیم که نمی تونیم شادی ها مونو با خنده های سرمستانه بروز بدیم! کژال که بزرگ شده ی یه روستای دور افتاده س، یاد گرفته که وقتی غمگینه گریه کنه و وقتی م که خوشحاله بخنده! درست شم همینه! گریه برای غم، خنده برای شادی!
Sheida بازدید : 523 10 سال پیش نظرات (0)

ره! عاشقش شدم! اون همون دختریه که من همیشه دنبالش بودم! حیف که داره اینطوری اینجا حروم می شه! واقعاً حیفه یه همچین دختری تو یه روستا بمونه و تلف بشه!
اون شب احساس کردم که واقعاً دلم می خواد باهاش ازدواج کنم! دلم می خواست پیشش بمونم! به اجبار تنهاش گذاشتم! راستش الانم دلم پیش اونه! اصلاً نمی تونم از فکرم خارجش کنم! اون لحظاتی که با تفنگ این ور و اون ور می پرید و دست منم گرفته بود و با خودش می کشید همه ش جلو چشمامه! دستم که تو دستش بود یه احساس عجیبی بهم دست داده بود! یه احساس نو! یه احساس تازه! یه احساسی که برای اولین بار تجربه ش می کردم! یه احساس لطیف! احساس یکی شدن!

Sheida بازدید : 453 10 سال پیش نظرات (0)

برگشتم اون طرف رو نگاه کردم! خسروام اونا رو دیده بود و داشت آروم می اومد طرف مون. تقریباً پدر و مادر کژال رسیده بودن به من و خسروام پشت سرشون بود که مادرش سلام کرد! جوابش رو دادم و گفتم»
- بفرمایین تو!
«پدرش سرفه ای کرد و گفت»
- نه! همینجا خوئه!

Sheida بازدید : 265 10 سال پیش نظرات (0)

همه شونم سرشون به کارشون گرمه! اصلاً آدم باورش نمی شه که مثلاً یکی شون ممکنه یه روزی یه همچین کاری بکنه! یعنی از اون دخترای ساده و آروم بعیده که این طوری طغیان کنن!
- مثل کژال ملیون ها دختر و زن تو دنیا دارن مبارزه می کنن! بدون تفنگ! و نه تو کوه! تو همون خونه هاشون! با نابرابری ها! تبعیض ها! حق کشی ها! با زندگی! اما هیچکس توجهی بهشون نداره! برای هیچ کس قهرمان نیستن! همه قهرمان رو فقط کسی می دونن که یا مثل هنرپیشه های این فیلما تفنگ دستش بگیره یا مثلاً یه چیزی اختراع کنه یا مثلاً یه رمان بنویسه! اما کسی متوجه نیست که تک تک این زن ها و دخترها به نوبه ی خودشون یه قهرمانن!
«برگشتم طرفش و با عصبانیت گفتم»

Sheida بازدید : 267 10 سال پیش نظرات (0)

کمی که رفتیم یه مرتبه صدای زوزه ی گرگ اومد! شایان اسبش رو نگه داشت! هرسه تا اسب داشتن بو می کشیدن و سرشون زو این طرف و اون طرف می بردن! انگار بوی گرگ هارو شنیده بودن! بلافاصله شایان و خسرو تفنگ ها شونو از رو شونه شون آوردن پاییین و دست شون گرفتن! اون موقع متوجه شدم که توی کوه های اینجا تفنگ چه معنی داره! برای یه لحظه احساس کژال رو درک کردم!

Sheida بازدید : 365 10 سال پیش نظرات (0)
زود از جام بلند شدم و نگاه شون کردم که هر سه تایی سلام کردن و یکی شون گفت»
- خانم دکتر جون دستُم به دومن تون! بِچَه م از کفُ م رفت! به دادُم برس!
«با این که ترسیده بودم سعی کردم به خودم مسلط بشم! آروم گفتم»
- بچه ت کجاست؟
- الان با ماشین می رسونن ش ! مو میون بر اومدُم !
Sheida بازدید : 207 10 سال پیش نظرات (0)

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت! به پروانه نمی آید عشق !

تعداد صفحات : 20

درباره ما
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده یک رفیق شش دانگ یک آرام دل کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد رفیقی که من نگویم و او بشنود بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند رفیقی که بگویمش برو امـــــــا بـــــــــماند که نرود ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • مدیر وبلاگ

    شیدا 

    آمار سایت
  • کل مطالب : 193
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 31
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1,251
  • بازدید سال : 8,085
  • بازدید کلی : 121,727
  • کدهای اختصاصی
    لبخند زدن خیلی راحت تره تا بخوای به همه توضیح بدی چرا حالت خوب نیست ...